بـــدو جونم ، عـزیزم ، هستــــی مه
بـــدو یارم شـــــــــراب مستــــی مه
مــــــوا از دست تو جامــی بنوشـــم
مــــــوا با یــــــــاد ایامــی بنوشــــم
چمـــک دمبال خـــالو سازی ماکــه
به یاد روزون شــــــــــاد قدیمــــــــــی
کــــه وا هم هستریم یار و صمیمــی
بــــــــــدو ماده شرابــــــــــــی از ته دل
که هرچی هوندن ازدل نشت وا ای دل
بنوس تو دستم اون دســتون گــرمــــت
بشم مه صد دفه قربــون شرمـــــــــــت
بــــــدو ماده یــه جرعـــــه از شــرابـــــت
همـــیشـــه مستتــــم بودم خـــرابـــــت
...
...
خالو مجید
فاتک ره از خونه همسایه زنگ ایزه به تلفن دستی همکارش نرگس و ازش خواهش
ایکه که کارونش انجام هادیت چون بایه بی بپ ش ببرد درمونگاه و اَمرو ناتونت
بیاتن سرِکار. نرگس بهش ایگفت: اصلن نگران مبش خودوم ردیف شکونوم. بپ فاتک
از درد چهم تا صب
فاتک اسم و مشخصات بپ خو اینوشت و
پرونده ایداد بار راضیه. راضیه ایگو: بنین الان صدات ازنوم، مهرانگیز خیلی
سفارشت ایکردن و ایپرسی خیلی وا هم دوستی؟ فاتک جواب ایداد: مه و مهراگیز و
زیبا تو مدرسه همیشه واگر هم ما گشته. راضیه ایگفت: چکک خب.
دکتر
جسابی چهمون بپ فاتک معاینه ایکرد و چراغ اتاق خاموش ایکرد و ایگفت: میتونی
علامت های روی دیوار رو ببینی؟ بپ فاتک جواب ایدا: نه. دکتر دومرتبه
ایپرسی اون بزرگا هم نمی تونی ببینی؟ بجای بپ، خود فاتک جواب ایداد که از
دیروز تا حالا دگه هیچ جا نمی بینه. دکتر چن دفه دگه حسابی چهمون خالو کمبر
معاینه ایکرد و ایگفت: چشماش آب مروارید آورده و چون ازش مراقبت نکرده وضع
چشماش خراب شده باید هرچه سریعتر عمل بشه. می نویسم بهتون وقت عمل بدن.
راضیه دفتر مخوصی مثل تقویم واز ایکرد و ایگفت: دکتر اینوشتن بایه هرچه
زودته عمل بشت ولی فکر نکنم به ای زودی بتونم وقتی بی بابات گیر بارم چون
وقت ون همه پرن، ولی اگه کسی کنسل ایکه حتما سعی اکنم وقتش هادیم بی شما.
فاتک ایپرسی فکر اکنی چکک خرج عملش بشت؟ راضیه فکری ایکرد و ایگفت: زیاد
نابوتن فکر اکنم همی حدود یک و نیم بشت. فاتک ایگفت: مه خوم توی بیمارستان
کاراکردم. راضیه ایگو: چه خب، اگه بتونی تخفیف بگری دگه بهتر..........
ادامه ایهه
...
نویسنده : اسمال
عکس : روح الله بلوچی
داخه تُولَک رطبی همیشه بالا رطب ون چَن دنگ لُمبُور یا گارُومزنگی یا امبا (بستگی بی درختی شَه که داخه مُغ ُون ) هستی
رطب همیشه کبل ظهر اچنن و دمبال چاشت همه هرمزگانی ون رطب اَخارن ،، پسین ُون هم چوک ُون و دُختون وا تُولَک ون بی چیدن پامُغ ُون که اصطلاحن بُن چین اگن اَرن ، بُن چین بی کهر ون و گاون اَچینن که خَمل و کنکی که پا مُغ رختی و اَمبَوُک هم جز بُن چینن
دهستون گهره از توابع بخش فین شهرستان بندرعباس در استان هرمزگانن و دهستان گهره در 85 کیلومتری شمال بندرعباس واقع بودن .
کار اغلب مردم دهستون گهره کشاورزی و دامدارین . خرما هم محصول اصلی دهستونن که برداشت ابوتن . و اگه بارون ب
روستاهای دهستان گهره به شرح زیر میباشند:
روستای مزدان
روستای چَلو
روستای قطب آباد
روستای شورابی
روستای دوین
روستای آبماه
روستای زیارَت از جمله روستاهای توابع دهستان گهره محسوب اوبوتن.
روستاهای دهستو ن گهره : گرو - چامهکو - ذرتو - آبشیرین - خوشهنگام
لهجه این منطقه امیخته از لهجه ونحوه پوشش اون منطقه هم تحت تحقیقن !
منبع : ویکی پدیا
....
با تشکر از احسان رمضانی
آفتاب جزیره را چون خواهری مهربان در آغوش میکشد ، رنگینش میکند، و گرمای مطبوعش را در تمام رگهایش میدواند
جزیره بر میخیزد از خواب خوش شبانه اش و زندگی حکایت هر روزه اش را از سر میگیرد
سلام چشمهای مهربان ع عطر ملایم نسیم و نوازشش بر گونه ها
ح
و دریای همیشه پاک، دریای یار، یاور
دریایی که سکونش را میشکند، سینه اش را میشکافت این جزیره، این ساکت، این
خاموش پر حیات، بر پهنه آب و بر سینه ی شن زار، جزیره هر لحظه خویش را می
یابد در هجومی از خاطره های کهن سال که خون گشته اند در رگهایش دریای دوست و
خاک صبور میعادگاه این جنگ آورانِ ساکت
در صبحی چونین خاموش، در جنگلی نه انبوه، یر برکشیده از سینه ی آب، چه حکایتها دارد دل دریایی این جزیره ای
توری که هر دم در حلقه های ظریفش خواب خوش اعماق را می بیند. به ژرفها
رفتن، پیکار کردن، دریده شدن، شکار کردن و به فرازباز آمد؛ در حرکت هماهنگ
بازوان جزیره ای و پذیرفتن این سرنوشت که برای تور زندگی همان است که برای
جزیره ای، غوطه خوردن در دل آب و گره خوردن در دستان هنوز جوان مانده.
برین دریای گسترده که در هر سویش نشانه ای از وقار و پیروزمندیشان بر آب
آرامیده است در بازی شیرین آفتاب با موج، در کنار این سوختن و تن به تابش
عظیم خورشید دادن استراحتیست و نشستنیست تا به یاد آورند آنچه بوده اند و
هستند.
فردا ... فرداها .. این نیامده های مرموز... آیا نبض زندگی
تندتر خواهد زد؟ آیا فردا خورشید این چونین درخشان خواهد بود؟ و آیا دریا
فرشی زمردین خواهد ماند بر زیر گامهایشان؟؟ نگاهی که مینگرد ... چشمی که
در زیر آفتاب به فردای طب زده اش مینگرد.
*********برگرفته از گفتار متن مستند راه دور دریا * با کارگردانی جناب آقای حسن بنی هاشمی********
یکی اَز منطکه ُون بکر شهرستان خمیر اُوباد(هُو باد) گَپ و جُونِ بالاشهر نیمه کار ن ، که خیلی ُون اَ وجود ای اُوباد داخه هرمزگان خبر شُو نین ای اُوباد خواص درمانی زیادی شستن ، علتی که اُوباد بَ سیا کُش بین اهالی ابادی مشهورن این که زمون کدیم یتا اَ سیا ُون غایه جُن شُوشتن داخه ای اُوباد مردن و بی همی شَگَن اُوباد سیا کُش ... با تشکر از ایوب منصوری
ای بهار مه تو ای یار مه
ای بهشت مه ای سرشت مه
انینم به پای تو ..... اینینم به پای تو
ای وجود مه تار پود مه
انینم به پای تو ..... انینم به پای تو
تو که عمرمی تو که جونمی
تو نوای دل توی شعرمی
انینم به پای تو ..... انینم به پای تو
ازم دور بشی تو مغرور بشی
جم و جور ابم مه صبور ابم
انینم به پای تو ..... انینم به پای تو
شعر : رضا عباسپور
عکاس : ناشناس