گپ و گویش بندرعباسی

زبُن بندری اَدست اَرفتن ....حالا سینگو دِگه خرچنگ اَبودن

گپ و گویش بندرعباسی

زبُن بندری اَدست اَرفتن ....حالا سینگو دِگه خرچنگ اَبودن

راه دور دریا


http://s1.picofile.com/file/7479384836/599380_461665817201344_1985478732_n.jpg



آفتاب جزیره را چون خواهری مهربان در آغوش میکشد ، رنگینش میکند، و گرمای مطبوعش را در تمام رگهایش میدواند

جزیره بر میخیزد از خواب خوش شبانه اش و زندگی حکایت هر روزه اش را از سر میگیرد
سلام چشمهای مهربان ع عطر ملایم نسیم و نوازشش بر گونه ها
ح

رکتی موزون در دستهای جوان مانده ، طبشی هماهنگ که وسعت را از دریا آموخته اند
و دریای همیشه پاک، دریای یار، یاور
دریایی که سکونش را میشکند، سینه اش را میشکافت این جزیره، این ساکت، این خاموش پر حیات، بر پهنه آب و بر سینه ی شن زار، جزیره هر لحظه خویش را می یابد در هجومی از خاطره های کهن سال که خون گشته اند در رگهایش دریای دوست و خاک صبور میعادگاه این جنگ آورانِ ساکت
در صبحی چونین خاموش، در جنگلی نه انبوه، یر برکشیده از سینه ی آب، چه حکایتها دارد دل دریایی این جزیره ای
توری که هر دم در حلقه های ظریفش خواب خوش اعماق را می بیند. به ژرفها رفتن، پیکار کردن، دریده شدن، شکار کردن و به فرازباز آمد؛ در حرکت هماهنگ بازوان جزیره ای و پذیرفتن این سرنوشت که برای تور زندگی همان است که برای جزیره ای، غوطه خوردن در دل آب و گره خوردن در دستان هنوز جوان مانده.
برین دریای گسترده که در هر سویش نشانه ای از وقار و پیروزمندیشان بر آب آرامیده است در بازی شیرین آفتاب با موج، در کنار این سوختن و تن به تابش عظیم خورشید دادن استراحتیست و نشستنیست تا به یاد آورند آنچه بوده اند و هستند.
فردا ... فرداها .. این نیامده های مرموز... آیا نبض زندگی تندتر خواهد زد؟ آیا فردا خورشید این چونین درخشان خواهد بود؟ و آیا دریا فرشی زمردین خواهد ماند بر زیر گامهایشان؟؟ نگاهی که مینگرد ... چشمی که در زیر آفتاب به فردای طب زده اش مینگرد.
*********برگرفته از گفتار متن مستند راه دور دریا * با کارگردانی جناب آقای حسن بنی هاشمی********

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد