گپ و گویش بندرعباسی

زبُن بندری اَدست اَرفتن ....حالا سینگو دِگه خرچنگ اَبودن

گپ و گویش بندرعباسی

زبُن بندری اَدست اَرفتن ....حالا سینگو دِگه خرچنگ اَبودن

بارون بارَکو


کی سُورسکُن رفته به غربت بَراَگردِن

غصته اَتو دل خُ اَچینن و دَر اَکردن
کی بارُون اَتا گَرما دِگه عمری تَمُونن
چَوکُ جم اَبن تُو لَردکی وا هَم اَخُونن

کی کُوک و کَغار روی کُنار چَه چَه اَزنتن
سُورسک روی مُغ اَنی نه و کَه کَه اَزنتن
کی اُستُن اَزنت بارُون اَتا زیبا اَبوتن
بارُون تَف اَدیت و تیرکَمُن پیدا اَبوتن

.
شعر : مرحوم صالح سنگبر

لَردَکی = صحرا ، دشت
کُوک = کبک
کُنار = درخت صدر گ
سُورسک = قمری
اُستون = رعد
تیر کَمُن = رنگین کمان
بارون تَف ادیت = باران بند میاد

یادتن با ترجمه فارسی 7


نُونِ چُوَه تویِ کُندُوک یاِتن / دوبَه وُ جَهاز و سَمبُوک یادِتن
نان {چووه} نان محلی که روی تابه های آهنی با وردنه پهن و داخل {کندوک} بافته ای ار {پیش} برگ درخت نخل درست می کردند مخصوص نگهداری نان را یادت هست
{دوبه و جهاز و سمبوک} سه نوع شناور دریایی یادت هست
رِستَه وُ جالبُوت و هوری یادتن / روُ غُراب کارِ مُزوری یادتن
{رسته } پارو . {جالبوت و هوری } دو نوع شناور دریایی
{کار مزوری} کار با مزد معین که معمولا روی دوبه ها و کشتی ها انجام میشد را یادت هست
جَومَه کَندورَه و جِلبیل یادتن / لَنگ و لَنگوتَه و مُندیل یادتن
{جومه کندوره} پیراهن بدون یقه که در جلو سینه چاک دارد که با دکمه بسته می شود سر دست و جلو سینه زر دوزی و خوس نگاری می کنند . جلبیل} پارچه سیاه رنگ توری به ابعاد یک در دو متر خوس دوزی که زنان در گذشته به عنوان روسری بر سر می کردند
{لنگ} پارچه ای بلند در عرض دو متر و طول یک متر که مردان در قدیم بپا میزدند و با نخ ماهیگیری {نشپیل } که بدور کمر می بستند آنرا محکم می کردند . وتا کرده همین لنگ را {لنگوته} می گفتند را یادت هست {مندیل } همان عمامه را گویند که بدور سر مردان می بستند
یادتن دُم موُدی و جُمه گَون / دیمُ و سینَه یا مَکینَه یا که خَن
{دم مودی} آلتی زینتی از جنس نقره برای بستن موهای زنان در قدیم
و {جمه گون} از پارچه های ویل . چیت و حریر این پیراهن شامل سه قسمت دامن . بالا تنه و آستین است لباسی زنانه
{دیم و سینه ومکینه و خن} اتنهای لنج و وسط و موتور خانه رانبار لنج را یادت هست
یادتن مَسکه و تُالی یادتن / یادتن غُراب بالی یادتن
{مسکه} کره محلی حیوانی و {تالی} نوعی گوسفند را یادت هست
در گویش قدیم به هواپیما می گفتند {غراب بالی}
یادتن بُرِنگ وُ کَ بهَ یادتن / یادتن نَعشِی و ضربه یادتن
{برنگ} لیوان های گلی و سفالی و {گربه } آفتابه های گلی و سفالی در بعضی مناطق استان به آفتابه های مسی نیز اطلاق می شد
{نعشی} بادی است که در اوایل پاییز و زمستان شروع می شود همراه با گرد و خاک که بین سه تا یک هفته ادامه دارد و بعد از این باد هوا سرد و بارندگی شروع می شود این باد دریا را نیز مواج می کند{ضربه } نوعی باد است که از سمت مغرب می وزد و حالت قطع و وصل دارد و معروف به باد ضربه است
لُو دیریا چِکدَه مرغابی یَه / دیریا چَربُن غروبو روُیای یِه
لب ساحل دریا چقدر زیاد مرغ دریایی بود
وقتی که دریا آرام بود چقدر غروب آفتاب دل انگیز و رویایی می شد
.
محمد مذنبی
عکس : رهبر امامدادی



شعری از عبدی محب

دخت ناخدا دلی چه سنگن
چشمون سیاش چقد قشنگن

افسوس که فقط دل مه تشکست
فراموش اتکه اون عهدی که اتبست

وقتی که دلم سرده و خاموش
غصه تو دلم تکه فراموش

جادوی چشت سحرم شکرده
آتش تو دلم تکرده خاموش

بدو که دگه دل طاکت اینی
هیچی دگه جزء صداکت اینی

بدو تا پات وا خرس چش بشورم
هر چند که چشم لیاقت اینی

یادمن هنو شرم نگاهت
یادمن هنو چشم سیاهت

یادمن هنو اون همه خوبی
اون حس قدیمی جنوبی

پریشون خاطرم بر گرد ای افتو
بدو درم بیار از سایهء شو

بدو از نو دوباره عاشقم بش
مثال پشترن اون سالن خوش

شعر :عبدی محب 
با تشکر از رضا عباسپور

یادِتن 6

یادِتن 6
یادِتن غُرابِ سَنگی یادتن / تُو بِگه پی پِر مَه رَنگی یادتن
یادت هست {غُرا ب سنگی} کشتی های بزرگ حامل سنگ کرومیت
{پی پرمه} آب نبات های رنگ وا رنگ را شما بگویید یادت هست
یادتن پاپُرچی ُو گور فَرَنگ / یادتن پَرپَروکُن رنگ بِرنگ
{پابرچی} نام محله ی قدیمی در بندرعباس واقع در خیابان امام موسی صدر کنونی و {گورفرنگ} نام محله ای قدیمی که در آنجا مدفن مسیحیان بوده است
{پرپروک} فرفره های که با کاغذهای رنگی درست می کردنند
یادتن گازی ما کِه هوُتا بِلا / یادتن کاغذی رنگی تو هوا
{هوتا بلا} نوعی بازی محلی بومی هرمزگان
{کاغذی رنگی} بادبادک های رنگ برنگ را در آسمان یاد هست
یادتن گَن و کَسودَنگ یادتن / تُو بِگه جُوشکُ تو کُلُودَنگ یادتن
{گن} از خانواده بنع که پوستی سخت دارد } و { کسودنگ} نوعی بنع که بسیار تُرد است
{جوشک} گنجیشک را داخل {کلودنگ} آشیانه } را یادت هست
یادتن مَیرَوک و شَروِند یادتن / تُو بِگه پاتَک و پَروِند یادتن
{میروک} ساز زهی از خانواده چنک و کمانچه .{شروند} دوبیتی و نوای محزون در دستگاه دشتی
{پاتک} نوعی {سوند} بافته ای از شاخه و برگ درخت نخل کوتاه که در بدنه کپر کار برد داشته .{پروند} بافته ای از {سیس} الیاف یا لیف بدنه درخت نخل برای بالا رفتن از درخت نخل
یادتن نَصرَ ه و ُ زیبا شازَدَه / یادتن وَختی که لِوا شازَدَه

{نصره} زنی نوازنده که در مراسم زار اجرای برنامه می کرد و {زیبا} زنی که در مراسم زار و در مجالس عروسی برنامه اجرا می کردنند
یادت هست وقتی که مراسم زار را اجرا می کردنند
یادتن دُوماد سَرِ هو شابُ / غایِه ساخت لباسُنِ نُو شابو

در قدیم داماد را سوار بر اسب یا شتر می کردند و طی مراسمی همراه با ساز و دهل و رقص و پایکوبی به سر چاه آبی در سید کامل می بردند و در آنجا حمام می کردند

و {ساخت} مراسمی برای بردن هدایای داماد به خانه عروس .که زنان چمدان های هدایا را روی سر گذاشته و همراه با مراسم پایکوبی و رقص که توسط نوازندگان بومی محلی اجرا می شود 
.
محمد مذنبی 
 عکس : محسن سراب

سَبزَه اِی دُخت جنوبی ...

ای بلند بالا سیاه پوش ، نازنین ای خوشگلِ مِه 
سَبزَه اِی دُخت جنوبی ، مرهم زخم دل مه 

تُو بُدو تا که بِگَم مِه ، دگه شعر عاشِکُنَه 
بالِش هادَم چون کَمُوتَر ، تا بریتن خُنه ،خُنه 

ای مُغ ِ خرمای مِه ، مایِ دیریایِ مِه 
بی شَریک دردُنم بَش ، توی ای تَنهایِ مِه 

مِه دِلُم طیفُنی ین یار ، چشمُنم گِرینی ین یار
دل تو اما عزیزُم ، صخره مَرجُنی ین یار 
.
شعر : مرحوم صالح سنگبر 
عکاس : Ninara
با تشکر از پاپایا ایلزاده

شرق هرمزگان بدون برکه ...

شرق هرمزگان برکه نین و زنون ُو دُخت ون بالاشهری مجبورن مسافت دوری برن و اَ کُولغُ ون هُو وا جهله بیارن ، کُولغ هم اکثرآ نزیک دیریا ن ، داخه ای عکس مشخصن که کُولغ پشت ای ریغَکی ن و خَرگ و مُغیر هم داخه عکس پیدان ، زنون هم کُلمُت نَ سر وا جهله بی هُو واردن نرهتن ....ای عکس از شهرستان سیریک یا جاسک بایَ بشت 
...

عکس : مرحوم کوروش گرمساری


امشو گلم شبرن ، جون دلم شبرن

اِمشُو گلـُم شَبَـرِن ... جون دلـُم شَبَـرِن
وا ناز نازون شَبَـرِن ... چو ماه تابون شَبَـرِن
به حجله بندون شبرن

عکس از "بندر شهر مه. bandar my city"
.
چوک شغو

بیاه و گاریز برشته

بیاه و گاریز برشته ، بهترین خوراک مردم هرمزگانن ، تنها خوراکی ن که پول دار و فخیر اخارن و لذت ابرن ، اوشونی که جا شون تنگ ن حتی سر سِراح ارن بی گاریز برشتن 
...
عکس : ضیا حسینی

جزیره سرزمینی هِن که جای دلنشینی هِن

جزیره سرزمینی هن که جای دلنشینی هن 
خلیج مثل انگوشتر و ای روشن مثل نگینی هن

برم از قشم تا طولا ، قدم بزنم تا رمچاه
برو جدهِ ی ساحل برم ریگو و بعد سوزا

برم مسن و دیرستون ببینم جمله ی دوستون
بزنم غوص نه دریایی ، هم گرما و هم زمستون

شیب درازن و نغاشه ، سلغ ساحل زیبا ایشه
ای لافت و طول و گورون جنگل حرا زیبا ایشه

بنازم مالکی وگزدونع هو سرد چاه جنگون
چه خوبن مردم قبله ، کورزین دولو و تنبون

ببیم سحرای چاهوو که کوهش پر از آهو
عجب قلعه تاریخی نه قشم و لافت و باسعیدو

برم دوستکو و کنار سیاه ، درکوه گوری شهر بالا
بنازم تنبه زیر دولو ، چه باصفان موغون ملا
.
عزی کشمی