1-انگواه:(angovah) توجه ـ نظر داشتن ـ تحویل گرفتن. حرف زدن و هم صحبت شدن
۲ جک:(jak) پارچ آب. کلمه انگلیسی می باشد.
۳ دولاخ: (Dolakh) جوراب
۴ دورونی:(Doroni)طنابی که از برگهای درخت خرما بافته می شود .
۵ رشمون :(Reshmon)نخ ـ ریسمان. معمولا به نخ نازک می گویند.
۶ کپوشا : (Kapusha) وازگون ـ وارونه و هر چیزی که به پشت بیفتد.
۷ شلال : (Shalal) بیهوشی ـ نیمه جان ـ میان خواب و بیداری
۸ گوزغ:(Gozegh) صدای کهره نر به هنگام جفت گیری که صدای کلفت و ممتدی است
. او با این صدا مادهها را به طرف خود میخواندو برای نرهای دیگر هشدار
است.
۹ نیم پاتولون :(Nimpatolon)شلوارک ـشلوار کوتاه
۱۰ کوندوروک:(Kondorok)آدامس ـ چیز جویدنی
......
بخش دوم :
1ـ کشر(Kashor): کشیده شدن روی زمین . آویزانی که روی زمین کشیده شود.کشار و کشون هم گفته می شود.
۲ـ کلکچغ(Kelkechegh) :حلزون های رنگی و کوچک کنار ساحل که رنگ های بسیار
زیبایی دارند با طرح های بی نظیر. و جالب این است که تقریبا هیچ کدام مثل
هم نیستند.
۳ـ پل(Pel): غلت و غلتیدن ـ گشتن از یک پهلو به پهلوی دیگر
۴ـ پنجروک(Penjurook): نیشگون ـ فشار دادن پوست و گوشت با دو انگشت
۵ ـ خل پنک (Khol Ponak): فشار دادن گلو ـ مثالی برای کتک زدن و تنبیه
بدنی . خل مخفف کلمه ی (خلک) که همان گلو معنی می دهد . پنک و پنیدن هم به
معنی نرم کردن ، مشت مال ، ماساژ
۶ ـ چرت (ِCheret): جیرجیرک
۷ ـ پدم (Padom): ورم و آماس ـ بیشتر به ورم های غیر از سوختگی نسبت داده می شود.
۸ ـ طو (Tauv ): پیچ ، پیچاندن
۹ ـ لنچی (Lenchi): حلقه کردن دو پا به دور چیزی ـ چیزی را با دو پا گرفتن
۱۰ ـ لووس ( Lous): لب بالایی انسان . به لب پایینی هم سر ( sor)گفته می شود.
.....
ملوک (Malok): کرمی (صدفی ) سفید رنگ که پوسته ی سختی دارد و زیر خاک در
سواحل دریا زندگی میکند . بیشتر برای طعمه ماهی مورد استفاده قرار می گیرد
.البته استفاده خوراکی انسانی هم دارد.
وهر( Wahr ): رمق آخر ـ نا وتوان
چل بیم ( Chel Bim ):مرغی دریایی سیاه رنگی که از لحاظ فیزیکی شبیه به
اردک است اما کمی کوچک تر است . این مرغ تقریبا به مدت یک ساعت در زیر آب
میتواند بماند از این روست که او را چل بیم یعنی چهل نفس می نامند .
در ضمن این پرنده در آب فو قالعاده شکارچی ماهریست.
فسیلی ( Fasili ):به نهال نخل گفته میشود.
کرنگ(careng): کال و نارس. این کلمه اغلب شرح میوه است اما در مورد انسان و خیلی از موارد دیگر نیز به کار میرود.
مئشوبه(Mashooba): قایق کوچک پارویی که برای ماهی گیری با قلاب استفاده میشود .معمولا این قایق ها دست ساز هستند.
کنجل(Kanjel):سرمه ـ ماده سیاه رنگی که برای بزک چشم استفاده میشود .
زک(Zek): شیر اول حیوان بعد از زایمان که دارای چربی بسیار بالایست.(
معمولا این شیر که سر شیر هم گفته میشود به دلیل طعم بسیار خوب و مواد
ویتامینی سرشارش خیلی کم به نوزاد حیوان می رسد) به آدم چالاک و چیز سفت
وسخت هم گفته میشود
سواس(Sowas):دمپایی که از برگهای درخت خرما درست می شود.
چورک(Choorak): به جوجه مرغ گفته میشود .
....
احسان رمضانی
عکس :
Sahar Kh
صرف فعل در زمان اینده(رهتن یا رفتن) گویش بندری
خواهم رفت = ارم ..
خواهی رفت= اری
خوادهدرفت= اریت ....ارت
خواهیم رفت=اریم ...ارنگ
خواهید رفت= اری ...دربعضی جائو اگن اریتون
خواهندرفت= ارین....ارن
لازم به ذکر که در زمان حال (میروم) نیز این صرف بکارمیرود و در جمله زمان ان مشخص می شود...
شکل منفی فعل رفتن یا (رهتن)
نمی روم= نارم....نی نرفتم ....نی نرهتم
نمی روی= ناری ...نی نرفتی ...نی نرهتی
نمی رود= ناریت ....نارت ..نی نرهتن ...نی نرفتن
نمی رود= ناریت .....نارت ...نی نرفتن ...نی نرهتن
نمی رویم = ناریم ...نارنگ ..نی نرفتنگ ...نی نرهتنگ
نمی روند= نارن ..نارفتین ...نی نرفتن ...نی نرهتن
....
ایلزاده
اسمُنِ چن تا باد که تو بندر معروفن اَگم هرکه دگه وا یادشن بنویست
باد نَعشی : ای باد اَگن اولون پاییز اتات که همراه {دولغ} ن {گردو خاک}
یه باد سردین که دیریا طیفونی اگنت که بعضی وختون تا یِک هفته طول اکشت و
بعد اَ اون هوا سرد ابوت
باد سهیلی : ای باد تو گرماون اتات و جون شرجیش کمن یه نیسم خُنکی ایستن که دل آدم وا حال اتات
باد کُوس : اکن ای باد اَ طرف جنوب شرکی اتات خیلی گرمن و شرجی دمبالشن .بی ای باد . باد شرجی هم اگن
باد بحری {دیریایی} ای باد هم اَ طرف دیریا اتات وا خشکی و شرجی یش زیادن
باد بّری : ای باد اَطرف شمال اتات شرجی یش خیلی کمن : تو زمون کدیم که
کولر کم یا نهسته و ملت بشته رو بُوم خونه شاخافت کَدر و منزلت ایشسته . بی
ای باد باد شمال هم اگن
محمد مذنبی
عکس از رهبر امامدادی
مردُم استان هرمزگان مخصوصن مینو اَ کدیم وا طبیعت دُور و بَر خُ امرار ومعاش شاکه و وا دستون و زحمت چیزونی که نیاز شهسته درست شاکه. اَ سفال { گل و خاک} بُرنگ{ لیوان }{. کَربه { آفتابه} . گِرُوشی{ظرف بزرگ نگهداری آب} .جهله { کوره آب خوری} . کُوار { ظرف آب خوری حیوانات} .گِشته سوز{ ظرف بخور دادن} کَلیون{ قلیان} ووو....از درخت نخل {مُغ} اَ کُنته مُغ {تافال} بی سر خونه و رو چاه مُسترابِ . بی لهه . گفاره . سرگ . هوارک . پند غازی {نردبان} . سوند. تَک {حصیر} بل {زیر پایی} مُچک یا کوروک مورگی {قفس مرغ یا پرنده} وووو..... و لباسون اَ پشم حیوون لباسون مردم کدیم مینو . لُنگ پارچه صاف حدوُن 2 متر که وا پا شازه و وا نیشپل { نخ ماهیگیری} بدور کمر سفت شابست . و لُنگ که تا شازه لنگوته شاگفت . یتا کلاه توری دوزی { عرقچین} و مندیل {عمامه} و دور سر خُ شاپیچی . پا پوش مردم بشته سواس هسته . و زنون لِچک {نوعی کلاه } و بُرکه { نقاب} که کاملن رو شون شپوشوند . و بجای مقنعه امروزی {جلبیل } که کاربرد زیادی ایشته استفاده شاکه . جومه شون گَوَن که لباسی هسته گشاد و بلند و پاپوش زنون بشته کبکاپ { نوعی کفش چوبی} .............................ولی افسوس که ...
.
محمد مذنبی
...............................................
چنتا واژه بندری که فراموش نَبودن انویسُم
جُن داد = تقلا و دَس و پا زَدن
دامُول = مترسک
گرمادُن = اشپزخونه
جُنَغ = ویار
چَمچَمو =نون شیرینی
ماسَک = نوعی فال گتنن ، هفتا رشمون که از پشم اشتر درست بودن نَ دَس اگرن و وسط رشمون بین کلنچ ون انگارون و دو سر شون وا هم گِرهن اَدن ، بشته جَت ون و سالارون ای فال شون اگِ وختی کَهرون و یا اشتر اَ گله جدا شو ابو مثلن نگا شو اکه کهر یا اشتر زنده ن یا جُنوری ، اَفتارگ یا تورگی تَک و پرک شونی کردن.. ماسَک وا پیش مُرداسنگ هم اَبنن
....................
کسی از دوستون اگه ای واژه ون پشتری یادشن ایجا بنویست