ایقد محو
گپ زدن هسترم که تازه بعد از پارک کردن ، متوجه ماشین پلیس بودم ، امدی
دوتا درجه دار برگه جریمه بارشون ، نگاه نکردن و ریشخند مه نکردن ... تو دل
خو امگو :
- ای بد شانسی ما تمومی اینین ...
از ماشین پیاده بودم امگو :
- جناب
پسین یه روز خوب پاییزی هسته ، هوا ابری و بارون نم نم خاشی شهوند ، یه
نسکافه به خوم اُمرِخته و با کیکی که دادام درست ایکرده مَزه تو رگ . تو
اتاقم پای اینترنت نشترم ، پنجره باز اُمکرده و از صدای بارون لذت مبرده ،
خیلی احساس خوبی
"باش تا صبح دولتت بدمد ..... که این هنوز از نتایج سحر است"
به نظرم جالب هوند ، مواسته دمبال معنی شعر بگردم ....که موبایلم زنگ ایخا
- همه چی آرومه ... من چقد خوشحالم ...( صدای زنگی که بی تلفن میترا امنهاده)
با شنیدن ای آهنگ کیف امکه .. منتظر تلفنش هسترم.... :
- الو سلام میترا خانوم عزیز
- سلام آقا حسام کجایی ، اِمرو زنگ اتنزدن ... دگه تحویل ناگری ...
- امرو خیلی کار امسته ، اتفاقا همی الان مواسته بهت زنگ بزنم خیلی دلم بهت تنگ بودن ....
- خاب حالا ...تعریف الکی مکن .... اگه توا بیای الان سریع بدو ... مم ما و
بپ ما وا هم رفتن طرف " شهرو" حالا حالا ئو هم نتان، حداقل تا ساعت 12 که
برناگردن .
با شنیدن ای گپش حال امکه همه چیز برای یک شو دل انگیز جور هسته ، جواب امدا :
- همی الان یه دوش اگِـرُم اتام چیزی اتناوا ؟
- فقط سر راه دوتا مایی سرخو بِگِه ، تکه نکنت ، بی تو فر موات ، یخو میوه و وسایل سالاد هم بگه ... صبا خاله شو نهوندن
- باشه فقط یه دوش اگرم حداکثر تا 45 دیقه دگه اونجام .
حدودا 4 ماهی شبوده که وا میترا عقد هسترم . ولی خانواده سختگیری شوهسته و
حتی وقتی با هم مواسته بریم صحرا یکی دمبال مون شافرستا. خیلی وقته منتظر
یه موقعیت هستریم که وا هم تنها بشیم . نا سلامتی شرعا و قانونا زن و شو
هستریم .
مه نادونم ای رسم هیش گفتن وا ای هزینه ون سرسام آور که بنیان اینهادن ، یکی مثل مه تا شواسته پول هیش خو جمع بکنت پیرش در هونده .
تقریبا برنامه ریزی موکرده که یه سال دگه هیش بکنیم . ولی که طاقت ایشسته تا اون موقع ....
خلاصه جون خو امشوشت و حسابی ریت امکرد ، ساعت تقریبا حدود 6 شبوده ، تا هوندم از خونه برم در مم ما گیر ایدا :
- حسام ، بره نون بگه بی شوم نون مونین ... بپت اتات نون تازه شوات .
مم ما عادتشن ، هرموقع عجله اته یا یک کار مهمی اته نا تونت کاری دستت ندیت ...
- مه ما برم کار امهه ، بی سامیه بگه بریت
- کار چه اته ؟ ... تو خجالت ناکشی تلو نرگت ...تو ای بارون ، بی دادات
بفرستم در نونوایی؟... بی تو هم اگن مرد ؟ ... چوک گپ موکردن که ایطو جواب
مون هادیت ... اصلن حالا که ایطو بو خودم ارم نون اگرم ... ما وقتی همسن
وسال شما هستریم ...
مم ما خدا عمری شادیت ، وقتی شکفته رو دنده سُک سُک دگه ول کن نهه ، فوری هم غیض شـَگـِه شگو خودم ارم ...
- باش ، ارم ولی فقط تا رسیدم دم در، بیای پایین تحویل بگری ، از ماشین پیاده نابوم و ...
تا اسم ماشین اموا ، صدای سامیه از تو اتاق در هوند :
- ماشینو می خوای چیکار ؟ من لازم دارم . می خوام با شهلا برم بیرون کار دارم...
مم ما که دگه اعصابش حسابی خورد بوده ایگو :
- ای مرد شور تو با این شهلا رو ببرن ، تو دیگه کدوم گوری می خوای بری ...
دوتا لندهور گپ موکردن یکی از یکی تن لش ته ... فقط بلدن هیکل تلو بکنن
...
مه که امدی هوا پسن یواشکی تـُـت خو امگه و از خونه امزه در . در
نونوایی که رسیدم امدی خیلی شلغن اول رفتم بی نوبتی بگرم ، صدای همه در
هوند و امشوکردی آخر صف ...
نون امبرد در خونه و زنگ امزه بی سامیه تا
بیاد نون تحویل بگنت ، (بپ و مم ما تو خونه وا مه بندری گپ شازه ولی وا
سامیه فارسی ، آخرشم نه ما مفهمی دلیلش چن ،نه خودشون !) :
- بیا این نونا رو ببر بده مامان
- الان میام ولی باید منو تا در خونه شهلا اینا برسونی...
- بابا من کار دارم چرا متوجه نیستین ؟
- من که می دونم کارت چیه ، لابد با میترا خانوم قرار داری .
- دارم که دارم .... زود باش بیا برسونمت دیرم شده.
حالا شما فرض بکنی مه از امیرآباد باید به خانوم امرسونده داخل هدیش (با
اون دنگ و فنگش ) بعد رفترم گلشهر خیابون دانشگاه ... ولی چاره ای امنهه ،
بالاخره راضی بودم برم .
از هدیش که در هوندم سریع رفتم طرف بازار مایی
چی و از همو پشت بازار میوه و وسایل سالاد هم امگه . خوشبختانه خیلی اونجا
معطل نبودم فقط تنها مشکلی که امسته ایه که چراغ بنزینم روشن بوده نگاه
ساعت امکه ، یه ربع به 8 بوده ... گذر زمان خیلی سریع هسته و با خوم حساب
امکه اگه برم بنزین بزنم حداکثر نیم ساعته ارسم در خونه شون.
تو پمپ
بنزین خیلی زود تر از اون زمانی که فکرش مکه نوبتم بو خیلی خوشحال هسترم .
فکر مکه دگه مشکلات تموم بودن و احتمالا یه چند ساعتی با خیال راحت اتونم
پیش میترا بشم .....
تو تصورات خوم الان پیش میترا هسترم و گل ماگفت و گل ماشنفت ...
تو حال و هوای خوم هسترم که حواسم به بنزین نهه و امدی که ای دل غافل باک
پر بودن و پولش ابوت 40 تومن . مه که بعد از خرید فقط 13 تومن تو جیبم هسته
... با پمپچی صحبت امکه بنده خدا راضی بو 10 تومن بگنت و کارت و مدارک
ماشین هم ایگه که بقیش بعدا براش ببرم.
خلاصه تو فکر خوم از ای هفت
خوان رستم خلاص بودرم و شوتش امکه به طرف خیابون دانشگاه. بارون شدید ته
بوده و خیابون بوده پر از هو ، صدای جیر جیر برف پاکن ماشین هم رو اعصاب
هسته ، ولی در کل هوای لذت بخشی هسته .... صدای زنگ موبایل به مه سرحال
ایوا
(همه چی آرومه ... من چقد خوشحالم) ...
میترا هسته و طبق
معمول سُک سُک شکه که بیچه ایقد دیر امکردن . در حال توضیح دادن اتفاقات
هسترم که امپیچی تو خیابون دانشگاه و با غرور به میترا امگو :
- عزیزم ، فرش قرمز بکرد که تا 1 دیقه دگه عشقت دم درن ...
- مه اتام تو پنجره کلید اکردم بدو بالا .... آیفون خرابن
- ای بابا ، ای آیفون شما هم همیشه خرابن که ، بزار الان پارک اکنم اتام بالا
( پایان قسمت اول)
.
نویسنده : خالو مجید
عکس : سیاورشن
ساسانیان:
در زمون ساسانیون تجاوز اعراب حجازی به اسکله هون و بنادرون و سواحلون
ایران بالا ایگفت . جالب ته از همه این که با ای همه تجاوز و تصرف شونتونست
به کشم تصرف بکنن .شاهپور دوم ساسانی (ذوالاکتاف
صرف کنن . جزیزه کشم بارم مرکز تجمع لشکریان و ناوگان
هون هسته . همی طو برای عملیات هون لشکرکشی به یمن جزیره کشم یک بندر واسطه
و کانونی بو که تحمع سپاهیان کبل از حرکت به سمت هدف هسته .
زمونی که یمن و سیلان . راه دیریایی ساسانیون به سمت کانتون چین باز بو و
راه گپ دیریای ابریشم و ادویه از چین به هندوچین و از او طرف سیلان هسته که
از کشم و بندر سیراف و از سیراف از طریق زمین به دیریای مدیرترانه و اروپا
ادامه ایشه و تنگه هرمز و جزیره کشم یکی از همون مرکز عمده کنترول مسیر
بزرگ دیریایی و ابریشم و ادویه بودن .
*************************************************
اسلام:
با وجود ایکه مدائن در سال هون 637 میلادی سقوط ایکه در سال 640 میلادی
خوزستان وا تصرف نیروهون اسلام در هوند . اما در دیریا فرماندهون ناوگان
اسلام عملا از نیروهون دیریایی ساسانیون شکست شاخا .
در نتیجه
زرتشتیان که وا دین اسلام تن شانادا اگثرا به جزیره کشم پناهنده بودن و
جزیره کشم مکانی امن هسته برای زردشتیون پناهنده و انها بشتر از یک قران
شوتونست در مقابل لشکر اسلام وستن و نیروهون دیریایی هم تدارک شودیده .
اوشو کمکم توی جزیزه کشم شروع شوکه به کشتی سازی و گرئوه گروه به گجرات
هندوستان مهاجرت شوکه . آتار اتشکده هون متعدد رزتشی تو کشم هنوز به جا
موندن .
زمونی که جزیره کشم توسط لشکریون اسلام فتح بو
دیریانواردون کشم یامهاجرت شوکه یا به دیسن اسلام پناه شوبو . اما کشم هنوز
اهمین خو در کنترول تنکه هرمز حفظ ایکرده . مهاجرت ایرانیون وا سواحل
افریقا و زنگبار از جزیره کشم صورت ایگفت و هر چند اکثرم هاجرین اون شیرازی
هسترن .ساختمان هون باستانی تو زنگبار - پمبا پ مافیا در افریقا که ایران
هون شوساختن از نظر معماری و سازه شباهتی شوخن به ساختمان هون باستانی کشم .
.
گرد اورنده مطلب : احسان رمضانی