وختی مُمُم ، بِی مِه شاد ایدی ، با لبخندی مشتاکانه ، دستی وَ سرُم ایکشید و مه آروم ، سرُم روی شانه ی خسته اون تکیه اُمدا .
مُمُم بوی عشک شَدا ، بوی محبت ، بوی فکر و ...
بوی دربدری و دلتنگی ، بوی کار و مُطبَخت ، بوی شیر تازه طولی ، بوی خاک و
سُمات ، بوی طلاک ، بوی اشک و بدبختی ، بوی نصف مرد ، بوی ضیفه ، بوی سیلی
و کمربندهایی که بر پشتش نشستَه ، بوی طراوت باغچه خونه ، بوی گل آفتوپرست
، بوی امید ، بوی فردای ... شَدا .
چوک سیم بالا