گپ و گویش بندرعباسی

زبُن بندری اَدست اَرفتن ....حالا سینگو دِگه خرچنگ اَبودن

گپ و گویش بندرعباسی

زبُن بندری اَدست اَرفتن ....حالا سینگو دِگه خرچنگ اَبودن

از بندر جیرون ، وهرمزگان بگو


http://s2.picofile.com/file/7581827846/262640_526439594035118_1608983317_n.jpg




بربال سمندر خاطره ها نشستم
تا پرواز دهم کبوتران را
بر من بتاب ، ای شب ، چراغ روشن خاطره
برمن ببار ای ترنم دل نشین
ازعشق بگو ،از واپسین های خوش
از لحظ ها ، از صبح روشن زلال نور
ازآشنای عزیزِدل غمین
ازاقتدار خورشید ونور بگو
ازماندن وبودن، جاری شدن بگو
ازغم نگو،ازآه واندوه و،از واپسین های زودگذ ر
ازمرگ نگو ،واز جدائی های دل خراش
ازنور وخورشید وزلال آب بگو
از بندر جیرون ، وهرمزگان بگو
از کوه گنو بگو ، ازدیریا ومشتا بگو . از سید مظفر قدیم . از پنجه علی و کادهار
از سینه زدن و، واحد ،وچکچکوی آن زمان . ازعشق بگو ازمهر بگو واز صلابت انسان وآدمی . جان خودت قسم ، ازغم مگو ، از درد مگو ، ازمحنتی که بودن نصیب مون ...
.
چوک سیم بالا
عکاس : کاوُوس جوّی
(طبیعت جُونِ هُرموز)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد