گپ و گویش بندرعباسی

زبُن بندری اَدست اَرفتن ....حالا سینگو دِگه خرچنگ اَبودن

گپ و گویش بندرعباسی

زبُن بندری اَدست اَرفتن ....حالا سینگو دِگه خرچنگ اَبودن

بارون هم پیر بودن


  http://s1.picofile.com/file/7569132789/403162_502380743129710_694193845_n.jpg




فیس بوکم که باز اکم ، ی راست رفتم سوراغ گپ وگویش بندری ، که ببنیم ازولایت چه خبر ایشه واز گاریز و وشوورت ویا از کندوره ولباسون هرمزگانی ، ای دفه ،شواد از کجا بی ما، شوات مرفی بکنت . ک اوم دی ، از بارش وبارون عکس ای ، نهادن ،ونوشته

جون ودعای شکرانه از بارون . خالو مجید ، ک ی خوردوهم دردل اکرده ویاد بچگیش کفته .که بارون به او وهمه ی ما بچه های آن زمون ، حد اقل ، مدرسه نرفتن ایشسته ، حالا چکمه وچیزهای دگه ، واله بی ما ک ،شو ناخرید.
اما گفته خالو مجید آخرش خیلی جونه ، که بارون هم مثل ما پیر بودن ومثل کدیم نا بارت ، ویخو پشنگی اکنت ، زود جیم ابوت . وحتی ، ی استکان چوئی که دعوتش اکنم ،هم ناخارت واریت .
م هم موا بگم که خیلی از دست ای بارون دل خورم ، نه به خاطر ایک زود جیم ابوت وپشنگی اکنت ، اریت ، بلکه به خاطر ایکه ای جا بیست وچارساعته گریخ اکردن ، وروز وشو ما مونین ، آخه ای هم بوعدالت . بی خدا هم هرچه اگم ، حرف بنده خوش هم گوش ناکنت . کی از مابهترون حرفای ما گوش شو کردن ، که ای دفه دومش بشت.
ش گم ،ای خدا ، توعاقل ودانائی ، توکه از همه چیز خبرت اته ، تو اشرف همه چیزی ، وبه کسی هم ک ، ات نوات جواب ،ها دی . حالا بدو به خاطر خالو مجید ومای غریب وغربتی ، ی دفه هم ک بودن ، جای بندر و سوئد، ای دوتا کطبون عوض بکن ، مگه چه ابوت ؟. هم ما افتووی ای بینم ، وهم اونا ی گل ودرختی وبارون وبرفی ، وهم ایکه ما هف وهشت ماهی آفتو موهه ، وهم اوشون ،هف وهشت ماهی از پول برک وکولر راحت ابن . هم خالو مجید به آرزوش ارسه وهم ما ، ی کمی جون ونفس اگریم .

(چوک سیم بالا )
عکاس : عبدالمطلب ازلی پور (کاپیتان گروه )

نظرات 1 + ارسال نظر

السلام علیک یا غریب الغربا یا معین الضعفا یاعلی بن موسی الرضا(ع)

شاید از آخرین باری که رفته بودم مشهد چند ماه می گذره ولی دلمو گذاشتم پیش آقا به آقا گفتم نمیگم خداحافظ بلکه دلمو اینجا میذازم و میگم به امید دیدار.

به اقا گفتم برام دعا کن که خیلی زود دوباره بیام خدمتتون،شاید باورتون نشه چند مدت بود که دلم خیلی هوای حرم کرده بود و دوست داشتم دوباره برم،دیروز بهم گفتنددارن میبرن مشهد،منم با یکی از دوستام تماس گرفتم که بهم گفت:من دیروز اسم نوشتم و قراره فردا صبح حرکت کنیم،بغض کرده بودم ولی یه چیزی ته دلمو روشن کرده بودکه میرم.

آقا جون قربونت برم که نذاشتی حسرت زیارت رودلم بمونه،قربونت برم که من گناهکار رو راه دادی و طلبیدی.

فقط می تونم بگم خدایا شکرت که دوباره بهم اجازه دادی از این نعمت بهره ببرم.

دوستان با اجازه تون یه هفته ازدستم راحت میشید،اونجا به نیابت از همه شما یه زیارت آل یاسین می خونم.

خوشبختانه اونجایی که دارم میرم کافینت هست و می تونم بیام بهتون سر بزنم،پس ازتون خداحافظی نمی کنم.

به امید دیدار.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد