گپ و گویش بندرعباسی

زبُن بندری اَدست اَرفتن ....حالا سینگو دِگه خرچنگ اَبودن

گپ و گویش بندرعباسی

زبُن بندری اَدست اَرفتن ....حالا سینگو دِگه خرچنگ اَبودن

چمک(رقص) یا عبادت . کسمت سوم

چمک یا عبادت (قسمت سوم) زنان بندری


چمک سنگین بندری ریتمی موزون ، زهر دار و مملو از حکایت های پرفراق پهنه خشک و تشنه خاک جنوب در غم هجر باران است، نمودار انالیزی این حرکت تفاوتی بنیادین با رقص پر رمز و راز این دیار دارد، منحنی حرکتی رقص زنان بندری معادله ایست پنهان در دل انتگرال و زیگمای ریاضیات رنج و درد و نابرابری که ارمغان حادثه تلخ تاریخ ایران زمین است و در فضایی غبارآلود دربرابر تهاجم اندیشه های نابرابری گردن خم نموده اند، چمک سنگین زنان در گذر زمان خویشتن را درنوردیده و دریای متلاطم و ناخواهرش را به آغوش کشیده تا امروز ذات بشریت خویش را به رخ همه الات و ابزار سرکوب بکشاند،. چادر و برقع بندری برای حذف سنگینی و تاریکی ،خوس ، زری و پولک را چون شمشیری بران درغلاف دارد و نقش گل پنبه های عشق بر چادرش را هدیه بوستان شادی و مهر نموده است.بوستانی که با رقص زنان شرجی طراوتی دوچندان بخود گرفته اند.





پرچمداری و رهبری سبک سنگین رقص زنان بندری را دادازینو بعهده دارد، دادازینویی که تاثیر مهیجی بر رقص مردان نیز گذارده است، زینو شخصیتی محبوب و جذاب که مهمان لوله استوانه ای ساز می شود و همراه با ضرب شصت دهل های مست از اتش و دود بر تن رقصنده نقش چمک می بندد، آواز دادازینو نقش حنای بسته بر دست و پای زنان را به ضیافت رقصی آرام دعوت کرده تا شهلا چشم و پلنگ مژه سانان سبزه جنوب در مبارزه با دیو اندوه ، گرز زیباییهای خود را بر فرق شیطان وجود فرود آورند. سرخی رنگ حنا یادگار خون صدها مبارز ساحل نشین است که هرگز دربرابر ناملایمات سجده عجز و ناتوانی را نپذیرفتند و نگاره های گل و بلبل را مزین مجلس شادی خویش کردند .
زنان جنوب سبکی از رقص را بنیان نهادند که امروز زنان خواجه عطا ، داماهی ، شهرک و هوسورک ان را بخوبی حفظ کرده و اجرایی زیبا را در برابر دادای همیشگی مجالس عیش و سرور یعنی زینو به معرض نمایش می گذارند، حرکت عمودی از مچ پا با شکلی اریب و نیم دورانی چون کفتر کوهی به پرواز در می آیند و لبه های چادر و جلویل خوسی را چون بال عقابهای تیز چنگال بالای سر به گردش در آورده تا شکار خود را در بزنگاهی مطلوب در چنگال گیرند و آنگاه که نوای ساز در میانه ریتم به سوی شروند پا می نهد ، اسمان را برای اوج یادگارهای تلخ گذشته باز می گذارد تا شاهین های برخاسته طعمه برگرفته را برفراز کوهساران در اشیانه به آرامی به مقصد برسانند،
لبه های چادر و جلبیل در دو دست چون تازیانه بر احساسات درد نهفته می تازد ، قوزک های ترک خورده با رنگ حنا استتار شده تا
یک امشب خبری از رنج و الم نباشد، (ادامه دارد)

پاپایا ایل زاده ...۳۰/۰۶/۲۰۱۲
نظرات 1 + ارسال نظر
سارا 1393/01/26 ساعت 11:46 ق.ظ

سلام
خیلی جالب بود
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد