نُونِ چُوَه تویِ کُندُوک یاِتن / دوبَه وُ جَهاز و سَمبُوک یادِتن
نان {چووه} نان محلی که روی تابه های آهنی با وردنه پهن و داخل {کندوک}
بافته ای ار {پیش} برگ درخت نخل درست می کردند مخصوص نگهداری نان را یادت
هست
{دوبه و جهاز و سمبوک} سه نوع شناور دریایی یادت هست
رِستَه وُ جالبُوت و هوری یادتن / روُ غُراب کارِ مُزوری یادتن
{رسته } پارو . {جالبوت و هوری } دو نوع شناور دریایی
{کار مزوری} کار با مزد معین که معمولا روی دوبه ها و کشتی ها انجام میشد را یادت هست
جَومَه کَندورَه و جِلبیل یادتن / لَنگ و لَنگوتَه و مُندیل یادتن
{جومه کندوره} پیراهن بدون یقه که در جلو سینه چاک دارد که با دکمه بسته
می شود سر دست و جلو سینه زر دوزی و خوس نگاری می کنند . جلبیل} پارچه سیاه
رنگ توری به ابعاد یک در دو متر خوس دوزی که زنان در گذشته به عنوان روسری
بر سر می کردند
{لنگ} پارچه ای بلند در عرض دو متر و طول یک متر که
مردان در قدیم بپا میزدند و با نخ ماهیگیری {نشپیل } که بدور کمر می بستند
آنرا محکم می کردند . وتا کرده همین لنگ را {لنگوته} می گفتند را یادت هست
{مندیل } همان عمامه را گویند که بدور سر مردان می بستند
یادتن دُم موُدی و جُمه گَون / دیمُ و سینَه یا مَکینَه یا که خَن
{دم مودی} آلتی زینتی از جنس نقره برای بستن موهای زنان در قدیم
و {جمه گون} از پارچه های ویل . چیت و حریر این پیراهن شامل سه قسمت دامن . بالا تنه و آستین است لباسی زنانه
{دیم و سینه ومکینه و خن} اتنهای لنج و وسط و موتور خانه رانبار لنج را یادت هست
یادتن مَسکه و تُالی یادتن / یادتن غُراب بالی یادتن
{مسکه} کره محلی حیوانی و {تالی} نوعی گوسفند را یادت هست
در گویش قدیم به هواپیما می گفتند {غراب بالی}
یادتن بُرِنگ وُ کَ بهَ یادتن / یادتن نَعشِی و ضربه یادتن
{برنگ} لیوان های گلی و سفالی و {گربه } آفتابه های گلی و سفالی در بعضی مناطق استان به آفتابه های مسی نیز اطلاق می شد
{نعشی} بادی است که در اوایل پاییز و زمستان شروع می شود همراه با گرد و
خاک که بین سه تا یک هفته ادامه دارد و بعد از این باد هوا سرد و بارندگی
شروع می شود این باد دریا را نیز مواج می کند{ضربه } نوعی باد است که از
سمت مغرب می وزد و حالت قطع و وصل دارد و معروف به باد ضربه است
لُو دیریا چِکدَه مرغابی یَه / دیریا چَربُن غروبو روُیای یِه
لب ساحل دریا چقدر زیاد مرغ دریایی بود
وقتی که دریا آرام بود چقدر غروب آفتاب دل انگیز و رویایی می شد
.
محمد مذنبی
عکس : رهبر امامدادی