خالو احمد چهمی خیلی ضعیفه و هرچه چولنگوش پیله شاکرد که پدر جون باید بری
دکترو عمل بکنی کبول شنکرد و شگو خوتو کوری مه چهمم روشن و شارافت ندیرن
؛خلاصه بعد ازکلی سرو کله زدن وا خالو احمد و پا درمیونی فامیل بی خالو
راضی شوکرد که ببرنی کرمون چهمی عمل بکنن
چون خیلی وضع چهمی خرابه و هرچه جلو پاش هسته پا پلنگ شزد و خرد شبو و وهتی
شاگو بابا وضع بیناییت خرابن و باید بری دکترخودی شگو ؛ مه وا سر عمدا پا
ازنوم تا شما پارچ هووی و گلاس و کلیون تو راه ننوسی تا نشکنوم اگا تونهاد
دگا ازنوم و اشکنوم .عمدا ازنوم.
سرتو وا درد نیاروم ..بی خالواحمد
شبرد دکترکرمون و چهمی عمل شوکرد و شواردی بندر .....یک روز ظهر ما تو
چارتا سفره موکردیده و چاشت ماکرد که یک هو خالو احمد وارد ایکرد و بپ ما
ایپرسی که خالو چهمت چطورن ؟ خالویک راست وا نعلین هوند وسط سفره و یک پاش
تو صحن برنجی و یک پاش تو تاس خورشی ایگت : خدا خیر به دکتر هادت الان دگا
همی چی جون ندیرم ؛ شاگوت دکترو کرمون خوبن ما باور مانکرد ....
...
پاپایا ایلزاده
عکس : وب سایت هرمزگانی دات نت